رَبُّنا الرّحمن المُستَعان



بسم الله الرحمن الرحیم

وَ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنىِ إِسْرَ ءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونىِ وَکِیلًا (إسراء/2)

ترجمه آیه: ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و آن را وسیله هدایت بنى اسرائیل ساختیم (و گفتیم:) غیر ما را تکیه‏ گاه خود قرار ندهید!

1.       خداوند در این آیه و آیات قبل و بعد آن معراج حضرت محمد ص و دادن کتاب تورات به حضرت موسی ع و دادن دستور ساخت کشتی به حضرت نوح ع برای نجات مؤمنین را در یک خط سیر واحد قرار داده است. این امر باعث شده است برخی از مفسرین ( تفسیر روان جاوید، ج‏3، ص: 342) معراج و الواح تورات و کشتی نوح را با هم مقایسه کنند و گفته اند وجه اشتراک همه اینها تعجب مخاطبان است که هم معراج حضرت رسول را و هم الواح حضرت موسی را و هم کشتی حضرت نوح را به سخره می گرفتند به دلیل عجیب و شگفت آور بودن.

2.     یکی از مهمترین رکن تربیت کریمانه بیان و تبلیغ راه هدایت است که از طریق تعلیم کتاب آسمانی حاصل می شود. "از ظاهر سیاق این آیات که در صدر سوره قرار دارند چنین برمى‏آید که در مقام بیان این معنا است که سنت الهى در امتها و اقوام مختلف انسانى همواره بر این بوده است که ایشان را به راه بندگى و توحید هدایت نموده و رسیدن به آن را برایشان ممکن ساخته و ایشان را در پذیرفتن و نپذیرفتن مخیر نموده است، نعمت‏هاى دنیا و آخرت را در اختیارشان قرار داد و ایشان را به همه رقم اسبابى که در اطاعت و معصیت بدان نیازمندند مسلح و مجهز ساخت تا اگر اطاعت و احسان کنند به سعادت دنیا و آخرت پاداششان دهد، و اگر گناه و عصیان ورزند به نکال و خوارى در دنیا و عذاب آخرت کیفرشان کند" (تفسیر المیزان، ج 13 ص 35)

3.     واژه کتاب در قرآن مشتمل بر وظایفى اعتقادى و عملى است که باید به آن معتقد شده و عمل کنند، و بعید نیست که به خاطر همین جهت فرموده:" ما کتاب را براى موسى فرستادیم" و نفرمود:" تورات را فرستادیم" تا بفهماند که کتاب نامبرده مشتمل بر شرایطى است که اخذ و عمل به آنها بر آنان فرض و واجب است و هدایت بودن آن، همین است که شرایع پروردگارشان را برایشان بیان مى‏کند، شرایعى که اگر به آنها معتقد شوند و عمل کنند به سوى حق راه مى‏یابند و به سعادت دو سرا نائل مى‏گردند.( تفسیر المیزان، ج 13 ص 36)

4.     وکیل کسی را گویند که کارها به او تفویض می شود. خداوند می فرماید کارهای خود را به غیر من تفویض نکنید. یعنی اولا در مقام نظر بدانید که دیگران یا ضعیفند یا خارج از هدایتند و ثانیا اگر به این موضوع یقین کردید پس در مقام عمل نیز کارهای خود را به دیگران نسپارید. به کارها، مطالبات، خواسته های دلتان اعتماد نکنید زیرا شما خودتان یا به دلیل وهم وسوسه یافته از شیطان و یا متاثر از عقل معاش به لذات جسمانی و بهبود زندگی دنیوی سوق می دهید. ولی اگر کارها به خدا سپرده شود همه ابعاد دنیوی و اخروی زندگی مورد توجه قرار می گیرد و همپنین اولویت به علوم و معارف و اخلاق و فضایل داده می شود و هم از امداد غیب و الهامات الهی در انتخاب و تصمیم بهره مند می شوید.                 ( تفسیر ابن عربی، ج‏1، ص: 375)

5.     محتوای اصلی و خلاصه همه شریعت ها و پیام اصلی ادیان آسمانی توحید است و توحید دو بعد دارد عملی و نظری که این ابعاد با هم رابطه طولی دارد و بدون توحید نظری نمی شود به توحید عملی دست یافت لذا خداوند در این آیه به توحید عملی اشاره کرده است تا بگوید برای ایمان هر دو بعد ضروری است.

6.     یکی از صنایع ادبی التفات است یعنی تغییر ضمیر از شخصی به شخص دیگر مثل تغییر سوم شخص غایب به مخاطب و یا تغییر متکم مع الغیر به متکلم وحده که در این آیه در ابتدای آیه ضمیر متکلم مع الغیر استفاده شده است برای حفظ سیاق و در پایان آیه که بحث توحید عملی است برای صیانت از مفهوم توحید و جلوگیری از هر سوء فهمی ضمیر متکلم وحده استفاده شده است. در ضمن در صنعت التفات نوعی تاکید نیز فهمیده می شود که در اینجا تاکید بر موضوع توحید و دوری از هر نوع شرک است.

7.      سؤال: حضرت موسی پیامبر اولوالعزم است چرا در این آیه خداوند هدایت او را منحصر به قوم بنی اسرائیل نموده است؟

پاسخ: اولوالعزم بودن حضرت موسی تردید پذیر نیست و در آیات متعدد دیگر خداوند او را پیامبرای برای همه انسانها خطاب کرده است ولی در اینجا به یک مسئله بسیار مهم تربیتی در سنت الهی اشاره شده است که نیاز به دقت دارد. سنت یا قاعده انطلاق در حرکت انبیاء بیان می کند که همه انبیاء مأمورند تا قوم خود را هدایت کنند و به سعادت برسانند. پیامبران اولوالعزم در قوم خود با مسائل عظیم و در عین حال اساسی روبرو بودند که حل آنها حل مسائل اصلی همه جوامع بشری است. مثلا حضور در صحرای عربستان و در خط استوا، ولی پرداختن به قطب و حل مشکلات آنها نه عاقلانه است و نه مؤثر؛ ولی پرداختن به مسائلی از مردم صحرا که همه مردم دنیا به آن مبتلا هستند مثل جهل و نفاق و شکر و لجاج و امثالهم حضرت محمد ص را یک پیامبر اولوالعزم و خاتم آنها نموده است. شاید از این بشود نسخه ای به همه تمداران جهان پیچید که شما اهتمام به امور داخلی کشور خود بکنید اگر موفق بودید جهان از موفقیت شما بی اطلاع نخواهد بود و نا خواسته به همه جهان صادر خواهد شد (با الهام از تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 29 ) 

 



بسم الله الرحمن الرحیم

وَ لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهً ءَاخَرَ  لَا إِله إِلَّا هُوَ  کُلُّ شَىءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ  لَهُ الحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (قصص/88)

ترجمه آیه: و با خدا معبودى دیگر مخوان. خدایى جز او نیست. جز ذات او همه چیز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوى او بازگردانیده می شوید.

1.       پایان این سوره به تأکید در باره توحید ختم می شود.  کلمه" حکم" به معناى قضاى نافذ و مؤثر خدا در موجودات است، که جهان با همین قضای الهی تدبیر می شود.

2.     خداوند شرک را موهوم می داند چون اله دیگری در عالم حقیقت وجود ندارد. اله باید سه ویژگی داشته باشد تا شایسته پرستش گردد اول ذاتی ابدی داشته باشد و از بین رفتنی نباشد. وجودی که قبل از مخلوقش از بین خواهد رفت شایسته پرستش نیست مانند پدر و مادر که قابل احترام هستند ولی شایسته پرستش نیستند. دوم قضاء یعنی اراده قطعی دست او باشد. هیچ عاملی نتواند برای عزم و اراده او خلل و محدودیت ایجاد کند. به غیر از انسان و جن هیچ موجود دیگری از خود اراده ندارد و تحقق اراده انسان و جن هم مطلق نیست و اختیاری محدود دارند. و سوم قادر به پاداش دادن و تنبیه کردن باشد. به غیر از خداوند هیچ موجودی در این عالم قادر به تنبیه و پاداش نیست. پادشاهان قادر به سلب آسایش و رفاه و مال و حتی جان هستند ولی قادر به تنبیه نیستند. ظاهر حبس تنبیه است ولی مؤمن در حبس خود را مقرب تر به خدا می یابد و یا کشته شده توسط یک ظالم خود را شهید و مرزوق در نزد خداوند می داند.

3.     منظور از وجه خداوند صفات الهی است که در این عالم توسط مخلوقات قابل شناخت است و مخلوقات به وجود می آیند و ظاهر می شوند و بعد از مدتی از بین می روند ولی صفات الهی که توسط همین مخلوقات جلوه می کنند ثابتند مثل آب رودی که لحظه به لحظه جدید می شود و آبی که یک لحظه پیش دیده شد باقی نیست و آبی دیگر جایگزین آن شده است ولی رود همچنان باقی است.

4.     وجه کامل خدا که صفات الهی را بی کم و کاست منعکس می کنند و مردم بوسیله آنها خداوند را شناخت کامل می یابند حضرات معصومین ع می باشند. در کتاب شریف کافى به سند خود نقل می کند که از امام صادق (ع) معناى کلام خداى تعالى را پرسیدند که مى‏فرماید:" کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ". فرمود: مردم در باره آن چه مى‏گویند؟ من عرضه داشتم: مى‏گویند یعنى هر چیزى هلاک مى‏شود مگر وجه خدا، فرمود سبحان اللَّه، حرف بزرگى مى‏زنند، منظور از این وجه، آن وجه خداست که خلق از آن وجه به خدا راه مى‏یابند منظور ائمه هدى هستند. و در جای دیگر حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مائیم وجه خدا آنچنان وجهى که هلاک نمى‏شود.

5.     مرحوم مغنیه با توجه به آیات قبل، این آیه را تهدید برای خائنین دانسته و می گوید: کسانی که به دین و وطن خود خیانت می کنند و به دشمنان خدا و انسانیت کمک می کنند مصداق مشرک هستند چون فرقی بین کسی که بتی را به ظاهر می پرستد با کسی که طاغیان و ظالمان را پیروی می کند یا از آنها دفاع می کند و یا جنایات آنها را توجیه کرده، آنها را تبرئه می سازد نیست.

6.     در این دو آیه چهار دستور به پیامبر ص داده شده و چهار توصیف از پروردگار به عمل آمده است. الف. تسلیم کارشکنی ها و توطئه های کفار نباشد و با قاطعیت حکم خداوند را ابلاغ و اجرا نماید. ب. مردم را به سوی پروردگارش دعوت کند. ج. شرک نورزد د. جز از خدا چیزی طلب نکند. و بعد به چهار صفت خود را توصیف می کند: الف. جز او پروردگاری نیست. ب. فنا پذیر نیست ج. فرمانروای مطلق است. د. فرجام و سرنوشت همه در دست اوست.

 



بسم الله الرحمن الرحیم

فَخَرَجَ عَلىَ‏ قَوْمِهِ فىِ زِینَتِهِ  قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (قصص/79)

ترجمه آیه: پس [قارون‏] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد. کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم‏] داده مى‏شد واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت‏] دارد.»

1.       قصه قارون برای جامعه امروز ما نکات آموزنده بسیار دارد. چرا که جامعه امروزی ما گرفتار اختلاف طبقاتی شدید است و عده ای دارایی خود را به رخ می کشند و عده ای در حسرت رسیدن به مال و منال هستند.

2.     قصه از این قرار است که شخصی بنام قارون که از قوم بنی اسرائیل و حتی بنا به برخی منابع از فامیل های حضرت موسی بوده با علم و مهارت اقتصادی که داشته است به ثروت بسیاری دست می یابد و در نتیجه رفتار و منشش عوض می شود به حدی که دیگر برای مردم و حتی حضرت موسی قابل تحمل نمی شود. قرآن از ویژگی هایی چون تفاخر، خود بزرگ بینی، تحقیر اطرافیان و حتی کفر او در اثر ثروت زیاد یاد می کند. مردم که از دست رفتار تحقیر آمیز او و بی ایمانی اش خسته شده اند پنج نصیحت برای او می کنند. در پاسخ قارون مدعی می شود که کسب مال حاصل تلاش و تیز هوشی او بوده است و خداوند نقشی در کسب مال او ندارد. این نصایح هیچ تاثیری در قارون نداشته و او به همان رفتار های خود ادامه می دهد. بلکه با کمک ثروت خود با تهمت می خواهد پیامبر خدا را از مقابل خود بردارد. در این میان کسانی که از ایمان کمتری برخوردار بودند دلشان لک می زد برای دارایی های او و آرزو داشتند که ایکاش آنها جای او بودند. و افراد دانا و با ایمان با دیدن این اموال می گفتند: پاداش خداوند برای مؤمنان بهتر است. این رفتار قارون خشم الهی را برانگیخت و قارون به عذاب الهی گرفتار شد و خودش و اموالش همه به زمین فرو رفت. کسانی که این صحنه را می دیدند و تا دیروز آرزو می کردند که جای قارون بودند، نه تنها دیگر چنین آرزویی را نداشتند که خدا را شاکر بودند که جای او نیستند و به عذاب خدا هم گرفتار نمی باشند.  

3.     مرحوم مغنیه در تفسیر الکاشف معتقد است ثروتمندان امروز در میزان دارایی با قارون قابل مقایسه نیستند و شاید چندین برابر او ثروت داشته باشند و با کاخ های بزرگ و ماشین های بسیار گران قیمت و املاک و غیره ثروت خود را به رخ مردم ندار و فقیر می کشند. متاسفانه مردم هم دنیا برایشان مهمتر از ثواب آخرت شده و در نتیجه در حسرت مال و منال هستند.

4.     ایمان به خدا محبت دنیا را از دل انسان در می آورد. خداوند در آیات 3 و 4 سوره احزاب می فرماید خداوند در درون هیچ انسانی دو دل قرار نداده است و در یک دل هم دو عشق جای نمی گیرد.

5.     ادعای قارون بر اینکه ثروت من حاصل تلاش خودم و دانشی که دارم می باشد ادعای کذبی است که انسان ها از سر تکبر و به دلیل ندیدن حقیقت ها مرتکب می شوند. انسان در برخورداری از استعدادی که دارد چه نقشی دارد؟ و یا انسان ها در ایجاد شرایط محیطی کسب و کار چه نقشی دارند؟ انسان ها در ایجاد امکانات مادی ثروت اندوزی مثل نعمت های الهی چه نقشی دارند؟ انسان و استعدادی که دارد و تمام آنچه را که کسب می کند همه از آن خداوند است. چه انسان های با استعدادی که ندارند و چه انسان های کم استعدادی که برخوردار از هر نعمتی هستند. و این نیست مگر برای اینکه همه بفهمیم که: اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ ( رعد/26) این خداوند است که اگر بخواهد به هر کسی رزق زیاد می دهد و به هر کسی که بخواهد رزقش را محدود می سازد.

6.     در حدیث قدسی نقل است که: ‏ إنّ من عبادى مَن لا یصلحه الاّ الفقر فإن اغنیته لأفسده ذلک و انّ من عبادى من لا یصلحه الا الغنى فإن افقرته لافسده ذلک‏ خداوند می فرماید برخی از بندگانم فقیر باشند بهتر است چون بی نیازی آنها را به تباهی می کشاند و برخی از بندگانم بی نیاز باشند بهتر است چون تحمل فقر را ندارند و اگر فقیر و نیازمند بشوند تباه می شوند.

7.      آنان که با دیدن زرق و برق دنیا زود دل می بازند و فریفته مال دنیا می شوند و آرزوی داشتن خانه آنچنانی و ماشین آنچنانی و زن و دارایی و حساب بانکی و . می کنند، خود در رفتار ثروتمندان مؤثرند. اگر داشتن مال دنیا در چشم مردم بی ارزش بود و دنیا در حد رفع نیاز برای انسان ها ارزشمند بود اشخاصی مثل قارون پیدا نمی شدند و یا حد اقل بازار فخر فروشی با مال دنیا کساد می شد.



بسم الله الرحمن الرحیم

 وَ ابْتَغِ فِیمَا ءَاتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ  وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا  وَ أَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ  وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فىِ الْأَرْضِ  إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (قصص/77)

ترجمه آیه: و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و هم چنان که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که خدا فسادگران را دوست نمى‏دارد.

از آیات مربوط به قارون حرام بودن مال و ثروت او معلوم نیست و شاید خلاف آن نیز قابل استدلال باشد یعنی احتمالا قارون مال خود را از راه حرام کسب نکرده بود ولی اشکال قارون جمع کردن و انباشتن مال دنیا بر روی هم و دلباختن به مال و ثروت است که باعث انحراف و دوری از خدا شده است لذا توجه به این چهار نصیحت برای ثروتمندان می تواند آنها را از آسیب هایی که همه ثروتمندان را تهدید می کند مصون نماید:

1.       نباید به مال دنیا دل بست. پیامبر اکرم ص فرمود: حب دنیا رأس همه خطا ها و انحراف ها است.

2.     هر آنچه در این دنیا وجود دارد وسیله ای است که انسان می تواند به کمک آن آخرت خود را آباد کند. عده ای از مؤمنین فقیر نزد پیامبر اکرم ص شرفیاب شدند و گله مندانه گفتند: ثروتمندان مؤمن راحت حج می کنند و خمس و زکات می پردازند و مسجد بنا می کنند و ما فقرا از انجام این اعمال خیر محروم هستیم. پیامبر اکرم به آنها اذکار و عباداتی آموخت که ثواب بسیار داشت. بعد از مدتی مجددا گله مندانه نزد حضرت شرفیاب شدند که ثروتمندان مؤمن هم این اعمال و اذکار را یاد گرفته اند و انجام می دهند. پیامبر اکرم فرمود: این یک توفیق و فضل الهی است.    

3.     نصیحت سوم قرآن که فرموده است "سهم خود از دنیا را فراموش مکن" به سه صورت توضیح داده شده است: الف- سهم تو از دنیا اگر جوانی، سلامت جسم، نیروی جسمانی، فرصت ها و فراغت ها، نشاط و با انگیزه بودن و . است تلاش کن آنها را قبل از از دست دادن در راه آخرت خود صرف کنی ب- از آنچه خداوند برای مؤمنین حلال کرده است در خوردن و آشامیدن و امثال آن لذت ببر و خود را از بهره مندی از دنیا محروم مکن. مؤمن هم از لذت دنیا برخوردار است و هم از لذت آخرت. ج- ای انسان فراموش نکن که بیشتر از آنچه که می خوری و می پوشی و استفاده می کنی از دنیا سهم نداری و اگر بیشتر از مصرف خودت ذخیره کنی تنها خزانه داری بیش نیستی.

4.     نیازمندان را فراموش نکن. اگر امروز از نعمتی برخورداری به لطف و کرم و احسان خداوند است؛ پس اولا شکر آن را بجا بیاور و ثانیا با مردم نیازمند همدردی کن و نیاز آنها را برآورده ساز.

5.     مال خود را در راه فساد و گناه صرف نکن. مال دنیا و توجه و محبت به آن باعث طمع و کبر و آرزوهای طولانی می شود و آنها باعث غفلت از یاد خدا می شود و فراموشی یاد خدا باعث فراموشی نیازمندان و فقرا و حتی انجام اعمال خیر و در نتیجه قساوت قلب نسبت به آنها می شود که همین امر ریشه تمام ظلم ها و فساد ها و ریخته شدن خون ها و . می باشد.



بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسىَ‏ فَبَغَى‏ عَلَیْهِمْ  وَ ءَاتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلىِ الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (قصص/76)

ترجمه آیه: قارون از قوم موسى (بنی اسرائیل) بود و بر آنان ستم کرد، و از گنجینه‏ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مى‏آمد، آن گاه که قوم وى بدو گفتند: « بر داشته هایت مناز که خدا کسانی را که به مال دنیا می نازند دوست نمى‏دارد.

1.        بغی به معنی طلب چیزی بیش از آنچه مستحق آن است و نیز به معنی ظلم و به حدود دیگران می باشد و تنوأ از ریشه ناء یعنی بار او از شدت سنگینى کمرش را خوابانید و عُصبَه به گروهی کوچک و منسجم می گویند که بیشتر از ده نفر باشند.

2.     فرح و شادی امری خوب است و از ویژگی های اهل بهشت است ولی شادی از داشتن مال دنیا یعنی بالیدن و نازیدن به ثروت و مال دنیا که از صفات ناپسند می باشد و آثار بسیار بدی برای شخص ثروتمند و انسان هایی دارد که با او مرتبطند.

3.     فرح و شادی به مال و منال دنیوى موجب نخوت و غرور می گردد زیرا نشانه دلبستگی به مال دنیا است که باعث غفلت از خیر و انجام اعمال نیک و خداپسند است و اسراف و بی خیالی از گناه و ظلم را باعث می شود و در نهایت طبق این آیه که فرموده خداوند فرحین به مال را دوست ندارد باعث سلب الطاف الهى است.

4.     در کتاب الخصال شیخ صدوق از امام صادق نقل شده است که: خداوند بر حضرت موسی وحی فرمود که به زیادی مال دنیا خوشحال مباش و یاد مرا در همه حال فراموش مکن که اگر مرا زیاد یاد کنی گناه فراموشت می شود و ترک یاد من قلبت را قسی و سخت می کند.

5.     قارون مظهر ثروت آمیخته با کبر و غرور و طغیان است. حضرت موسى در طول دوران مبارزه‏اش با سه محور اصلى فساد و طغیان، درگیر بود: یکى محور قدرت و زور که فرعون، سردمدار آن بود. دیگرى ثروت و زَراندوزی که قارون، مظهر آن بشمار مى‏رفت، و سوّمى فریب و تزویر که سامرى رهبرى آن را به عهده داشت. به عبارت دیگر، حضرت موسى با مثلّث شومِ زور، زر و تزویر، دست به گریبان بود. علت بغى و ظلم قارون آن بود که ثروت سرشارى به دست آورده بود، و چون ظرفیت کافى و ایمان قوى نداشت، این ثروت فراوان او را فریب داد و به انحراف و استکبار کشانید. انسان از خداوند باید قبل از اینکه نعمتی را مطالبه کند باید ظرفیت برخورداری از آن را بخواهد.



بسم الله الرحمن الرحیم

وَ نَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا فَقُلْنَا هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُواْ أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنهُم مَّا کَانُواْ یَفْترُونَ (قصص/75)

ترجمه آیه: و از میان هر امتى گواهى بیرون مى‏کشیم و مى‏گوییم: «برهان خود را بیاورید.» پس بدانند که حقّ از آنِ خداست، و آنچه به دروغ افترا می بستند از دستشان مى‏رود.

1.       مراد از" شهید" گواه اعمال است و از واژه نزعنا معلوم است که منظور در این آیه وما پیامبر مبعوث در هر امت نیست بلکه می تواند پیامبر، وصی و امام بعد از پیامبر، انسانهای عادل در جامعه و خوبان هر جامعه ای و حتی امامان جور در هر امتی باشد. امام باقر (ع) در ذیل آیه" وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً" فرمود: شهید از این امت، امام این امت است. و نیز فرمود: یعنى از هر فرقه‏اى از این امت امام آن گواه است بر ایشان. در زمان ما شهیدان و نیز مؤمنینی که در دفاع از دین و رهبری دینی جامعه هیچ کم نمی گذارند شاخص و گواه خوبی بر اعمال ما خواهند بود.

2.     موضوع اصلی این آیه شرک و کفر است و خداوند حال مشرکین را در قیامت بیان می کند. برهان عقلی در جایی است که شاهد حسی وجود نداشته باشد و قیامت محل برهان عقلی نیست. با وجود شواهد عینی محسوس بر باطل بودن شرک مثل حضور آنها در محکمه الهی و نیز وجود پیامبران امتها و امامان عدل و امامان ظلم خداوند برای تحقیر مشرکان از آنها درخواست می کند که دلایل و براهین خود را همانطوری که در دنیا اقامه می کردید بیان کنید و آنها در چنین شرایطی قادر به بیان برهان نیستند چرا که باطل بودن برهانشان  آشکار شده است. فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ"-، یعنى پندار باطلشان، که خدا شریکى دارد، از ایشان غایب شد، و در آن هنگام به یقین دانستند که خدا در الوهیت، شریکى ندارد.

3.     ظاهر آیه چنین می فهماند که خداوند از هر گروه مشرک، یکى از افراد برجسته را به عنوان شاهد و سخنگو بیرون مى‏کشد و از او مى‏پرسد: شما به چه دلیل مشرک شدید؟ ولى با توجّه به روایتى که در ذیل آیه از امام باقر علیه السلام آمده است و در بند اول ما ذکر کردیم، مراد این است که در هر عصر و زمانى، انسان معصومى (پیامبر یا وصىّ پیامبر) که به اعمال مردم آگاه باشد وجود دارد تا در قیامت به عنوان گواه رفتار مردم، شاهد قرار گیرد.

4.     عقاید و افکار خود را بر اساس برهان و دلیلِ محکم تنظیم کنیم. برای عقاید و رفتار خود به دنبال حجت قاطع بگردیم و بدون حجت اقدامی نکنیم چون در قیامت زبانمان قاصر از دفاع خوهد بود. بعضی از انسان ها را در زمان خود می شناسم که بدون حجت و گاهی اوقات به استناد سخن کفار جان و مال و عرض خود را به خطر می اندازند. مثلا در دفاع از بی حجابی و یا عدم دفاع از مظلومین جهان خصوصا مسلمانان. اگر صحنه م را در برابر چشمانمان زنده کنیم بعید می دانم بر اساس تئوری های اثبات نشده ی سود محور و مادی که اکثرا شرک آلود است حتی یک ریال خود را صرف کنیم. چون می دانیم که برای همان یک ریال نیز باید پاسخگو بود. زیرا در محکمه الهی شرک برهانى و بهانه، خریدارى ندارد.



بسم الله الرحمن الرحیم

أَ فَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِیهِ کَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمّ هُوَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (قصص/61)

ترجمه آیه: آیا کسى که وعده نیکو به او داده‏ایم و او به آن خواهد رسید، مانند کسى است که از کالاى زندگى دنیا بهره‏مندش گردانیده‏ایم [ولى‏] او روز قیامت از احضارشدگان است [و باید پاسخگو باشد]؟

1.       در این آیه خداوند انسان ها را به دو دسته تقسیم می کند: عده ای که از مال دنیا برخوردارند و باید در روز قیامت نسبت به آنچه از آن برخوردار شده اند پاسخگو باشند و عده ای که به دلیل انجام اعمال نیک وعده داده شده اند که در این دنیا و یا در آخرت از پاداش برخوردار خواهند بود. با کمی اندیشه خواهیم دید که این تقسیم بهترین، جامع ترین و مانع ترین تقسیم می باشد.

2.     انسان های دارا اگر دارایی خود را وسیله ای برای رسیدن به پاداش های وعده داده شده خدا قرار دهند یعنی از توان مالی و جانی و علم و قدرت ی و . خود برای جلب رضایت خدا صرف کنند جزو کسانی خواهند بود که خداوند به آنها وعده پاداش خیر داده است. اما اگر افراد دارا از دارایی خود فقط برای لذت این دنیا استفاده کنند و در حقیقت به لذت زودگذر دنیا بسنده کرده اند و هیچ پاداشی از سوی خدا نخواهند داشت.

3.     انسان هایی که چشم به وعده های الهی دوخته اند تمام تلاش خود را صرف می کنند که رضایت خدا را بدست آورند چه دارا باشند مثل حضرت سلیمان و چه ندار باشند مثل اصحاب پیامبران که اکثرا از قشر ضعیف و فقیر جامعه بودند. حاصل تلاش این انسان ها وعده های خدایی است که در وعده اش خلاف نیست و حاصل عیاشی و خوشگذرانی آنهایی که به لذت دنیا بسنده کرده اند پاسخگویی در قیامت است. در روایات آمده است که مال دنیا در حلالش حساب  و در حرامش عقاب و در مال شبهه ناکش عتاب و سرزنش است در حدیثی از پیامبر  اکرم ص آمده است: صاحب مال را در روز قیامت احضار می کنند و از او سوال می کنند که از کجا این مال را کسب کرده است؟ و در کجا صرف کرده است؟ و آیا شکر مال را بجا آورده است؟ و همینطور پشت سر هم سوال خواهد شد.

4.     از ابن عباس نقل شده است که خداوند دنیا را خلق کرد و اهل دنیا سه گروه شدند: مؤمن، کافر و منافق. مؤمن ها از مال دنیا برای آخرت توشه جمع کردند و منافقان خود را به مال دنیا زینت دادند ( اگر انفاقی کردند برای دیده شدن و کسب جاه در دنیا بوده است) و کافران به لذت آن در دنیا بسنده کردند).  

5.     استفهام خداوند در این آیه بر خلاف مثل فارسى است که می گویند: "سیلى نقد به از حلواى نسیه"  در این آیه گفته شده است: "وعده های نسیه خداوند به از حلواى نقد"


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ مَا أُوتِیتُم مِّن شَىءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ زِینَتُهَا  وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَیرْ وَ أَبْقَى  أَ فَلَا تَعْقِلُونَ(قصص/60)

ترجمه: و هر آنچه به شما داده شده است، کالاى زندگى دنیا و زیور آن است، و[لى‏] آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است آیا نمى‏اندیشید؟

1.       خداوند نعمت هایی را به انسان داده است مثل عمر، صحت، ثروت، ریاست و سلطنت، خوردنی ها، آشامیدنی ها، دیدنی ها و شنیدنی ها و .  و نعمت هایی را هنوز نداده است و در نزد اوست مانند بهشت، زندگی جاوید، آرامش مطلق، آسایش مطلق، لذت خوردن، آشامیدن، مصاحبت مؤمنین بدون کدورت و محنت و مشقت و رضوان الهی و . . نعمت هایی که در نزد خداوند است به عنوان پاداش برای عده خاصی داده خواهد شد. برخورداری از نعمت هایی که نزد خداوند است شایستگی می خواهد. ولی آنچه انسان امروز از آن برخوردار است به دلیل شایستگی نیست؛ لطف خداوند و باران رحمتش شامل حال همه انسان ها بوده و بین مؤمن و کافر فرق ننهاده است.

2.     هدف از خلقت انسان برخورداری از نعمت های اخرت است. کسانی که به همین نعمت های دنیایی راضی شدند و آن را وسیله لذت بیشتر قرار دادند و رضایت خداوند را مهم ندانسته اند زیان کرده اند.

3.      فخر رازى از یکى از فقها چنین نقل مى‏کند که اگر کسى وصیت کند ثلث مالش را به عاقلترین مردم بدهند فتواى من این است که این ثلث را به کسانى بدهند که اطاعت فرمان حق مى‏کنند، زیرا عاقلترین مردم کسى است که متاع اندک (زودگذرى) را بدهد و سرمایه فراوان (پایدارى) را بگیرد و این تنها در مورد مطیعان فرمان خدا صادق است. و سپس فخر رازى اضافه مى‏کند که گویا او این حکم فقهى را از آیه مورد بحث استفاده کرده است.

4.     خداوند در قرآن دنیا را چنین معرفی می کند: دنیا، عارضى است. بازیچه است. اندک و ناچیز است. زندگى دنیا، مایه‏ى غرور و اغفال است. زندگى دنیا، براى کفّار جلوه دارد. مال و فرزند، جلوه‏هاى دنیا هستند. دنیا، غنچه‏اى است که براى هیچ کس گُل نمى‏شود. پس جا دارد که چنین سوالهایی را هم از ما بپرسد. چرا آخرت را به دنیا مى‏فروشید؟ چرا به دنیاى فانى و محدود، راضى مى‏شوید؟ چرا به دنیاى کوچک و زودگذر شاد مى‏گردید؟  چرا دنیا را به آخرت ترجیح مى‏دهید؟ چرا به دنیاداران خیره مى‏شوید؟ چرا فقط به‏دنیا فکر مى‏کنید؟ آیا دنیاگرایان نمى‏دانند که جایگاهشان دوزخ است؟

5.     باید بدانیم که دین اسلام دین رهبانیت نیست و آنچه در آیات و روایات انتقاد شده، دنیاپرستى، آخرت فروشى، غافل‏شدن، سرمست شدن و حقّ فقرا را ندادن است. اگر افرادى در چهارچوب عدل و انصاف سراغ دنیا بروند و از کمالات دیگر و آخرت غافل نشوند و حقّ محرومان را ادا کنند و در تحصیل دنیا یا مصرف آن ظلم نکنند، لذت بردن از نعمت های دنیا هیچ اشکالی ندارد و این گونه مال و دنیا فضل و رحمت الهى است.


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ مَا کاَنَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى‏ حَتىَ‏ یَبْعَثَ فىِ أُمِّهَا رَسُولًا یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَتِنَا  وَ مَا کُنَّا مُهْلِکِى الْقُرَى إِلَّا وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ (قصص/59)

ترجمه آیه: و پروردگار تو هرگز ویرانگر آبادی نبوده است مگر اینکه پیشتر در مرکز آبادی آنها پیامبرى برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند، و ما شهرها را- تا مردمشان ستمگر نباشند- ویران کننده نبوده‏ایم.

1.       کلمه امّها به معنی مادرش است و ضمیر "ها" در آن به قری که جمع قریه است برمی گردد و منظور از مادر قریه ها، آبادی اصلی یا مرکز آبادی ها مثل واژه پایتخت یا مرکز استان می باشد.

2.      این آیه یکی از سنن الهی را بیان می کند و آن اینکه خداوند هیچ آبادی را با بلای آسمانی مانند سیل و طوفان و یا بلای زمینی مانند زله و آتشفشان خراب و اهالی آن را عذاب نمی کند مگر اینکه قبلا پیامبری بر آنها مبعوث کند و آنها پیامبر را تکذیب کنند و مسیر شرک و کفر را پیش بگیرند.

3.     در این آیه بطور تلویحی پرده از یک سنت الهی دیگر نیز برداشته شده است و آن اینکه پیامبران الهی به دهات و جاهای کوچکی که محل رجوع مردم زیادی نیستند فرستاده نمی شوند؛ بلکه پیامبران به شهرهای مرکزی و اصلی یک منطقه مبعوث می شوند. شاید دلیل آن این باشد که شهرهای مرکزی از  جمعیت زیادی برخوردار است و ساکنان سایر آبادی ها نیز برای رفع نیازها و مایحتاج ضروری خود به آنجا مراجعه می کنند.

4.     برخی از مفسرین دلیل دیگری نیز برای فرستادن پیامبران به شهرهای بزرگ بیان کرده اند. مثلا گفته اند اهالی شهرهای بزرگ ویژگی هایی دارند که آنها را شایسته ارسال رسل نموده است. و لذا پیشنهاد داده اند که کارهای بزرگ فرهنگی باید از شهرهای بزرگ آغاز شود تا علاوه بر گستردگی حیطه تأثیر، ضریب نفوذ آن نیز زیادتر شود.

5.     یک نکته زیبای ادبی آیه فن التفاتی است که در اینجا رعایت شده است. آیات قبلی خداوند متکلم مع الغیر است و در این آیه سوم شخص غایب و مفرد. نکته این التفات این است که: خداوند پیامبرش را در مقابل کفار و مشرکین قریش تصویر می کند و خود را حامی پیامبرش که اگر پیامبرش را تکذیب کنند، شرایط عذاب کردن آنان فراهم است. این ادبیات هم تقویت نفس پیامبر خداست و هم تاکیدى براى تهدید مشرکان.

6.     برخی از افراد نادان حوادث طبیعی را به عذاب الهی تفسیر می کنند و می گویند چون گناه زیاد شده لذا خداوند این بلا را برای مردم شهری نازل کرده است در حالی که در این آیه خداوند خود را از عذاب ظالمان و کسانی که بی تردید مشرک و کافر هستند منزّه کرده است. و فرموده است تا حجت تمام نشود کسی به عذاب گرفتار نمی شود. چگونه شخصی به خود اجازه می دهد که بگوید خداوند رحمن و رحیم، مسلمانی را به عذاب گرفتار ساخته است.

7.      امتحان الهی غیر از نزول بلا و عذاب است. خداوند همه بندگان خود را در همه لحظه ها امتحان می کند و امتحان ممکن است دادن نعمتی و یا گرفتن نعمتی باشد. اتفاقا خداوند بندگان خاص و مؤمن خود را بیشتر با گرفتن نعمت امتحان می کند.  ولی عذاب و بلایی که به قصد هلاک نازل شود باید شرایط زیر را داشته باشد: الف) حجت بر آنها از هر جهت تمام شود و راه عذر بر آنها بسته شود بوسیله فرستادن پیامبران و نازل کردن کتب آسمانی و دلایل عقلی و نقلی و . ب)مردم استحقاق عذاب داشته باشند به دلیل کفر، شرک و ظلم و یا ارتکاب فسق و فجور و طغیان و فساد ج) هیچ قابلیت عفو و مغفرت نداشته باشند، یعنی هیچ عمل صالحی در پرونده اعمالشان مشاهده نشود. د) امیدی هم نباشد که در نسل آنها نیز مؤمنى بوجود بیاید.


بسم الله الرحمن الرحیم

همرنگ جماعت شدن یکی از مهمترین موانع هدایت انسان است.

وَ قَالُواْ إِن نَّتَّبِعِ الهُدَى‏ مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا  أَ وَ لَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَمًا ءَامِنًا یُجبىَ إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلُّ شَىءٍ رِّزْقًا مِّن لَّدُنَّا وَ لَاکِنَّ أَکْثرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (قصص/57)

ترجمه آیه: و گفتند: «اگر با تو همراه شویم و راه هدایت را پیروى کنیم، از سرزمین خود اخراج خواهیم شد.» آیا آنان را در حرمى امن جاى ندادیم که از هر محصولی به سوى آن سرازیر مى‏شود؟ ولى بیشترشان نمى‏دانند.

1.       در این آیه قصه از این قرار است که عده ای از فامیل ها و نزدیکان پیامبر بعد از دعوت و انذار، نزد ایشان آمده گفتند: ما حقیت تو را فهمیدیم ولی می ترسیم کفار قریش ما را از مکه اخراج کنند و از وطن آواره شویم لذا نمی توانیم به تو و خدایت ایمان بیاوریم.

2.     در اینجا چند واژه و اصطلاح وجود دارد که باید توضیح داد. "نتخطّف" از ریشه خطف به معنی به سرعت ربوده شدن و اختلاس است و در زمان مجهول آمده یعنی "ربوده می شویم". "نمکّن" در این آیه در معنای لغوی خود استفاده شده است یعنی "جا دادیم". "یُجبی" فعل مضارع مجهول به معنی جمع آوری شدن  است و در فقه جبایت الخراج به معنی جمع آوری مالیات می باشد و منظور از ارض در این آیه مکه است.

3.     خداوند در جواب آنها میفرماید آن وقتى که شما کافر و مشرک بودید ما مکه را محل امن خود قرار دادیم و مکه با اینکه وادى غیر ذى زرع است برکاتش از همه جا بیشتر است و هر نعمتى در هر مملکتى و در هر بلادى باشد بهتر و خوب‏ترش به مکه معظمه می آید. حالا اگر ایمان بیاورید قدرت نداریم شما را حفظ کنیم و امنیت دهیم و روزیتان را تامین کنیم.

4.     جواب دیگر خداوند به مقلدان کور که همیشه به رنگ جماعت هستند: بر فرض، شما را از مکه خارج کنند این موجب عدم ایمان نمی شود ایمان عزیزتر از جان و مال و اولاد است و این چیزی است که شما نمی دانید و به آن توجه نمی کنید. برخورداری مؤمنان دائمی است در حالی که برخورداری غیر مؤمنان فقط به این دنیا محدود است.

5.     در آیه بعدی جواب سومی هم خداوند می فرماید و آن اینکه: برخوردارى از اموال و اولاد و کامروایى از عیش و زندگى امنیت ایجاد نمى‏کند، شهرها و آبادی های زیادی در اوج عیش و برخورداری از بین رفتند و اهالی اش هلاک شدند و نسلشان از روی زمین منقرض شد و خداوند خود را وارث آنها می خواند.

6.     جواب های متعدد از سوی خداوند نشان دهنده اهمیت بحث است. اکثر مردم تابع جمعند. حفظ وضع موجود برایشان مهم است. یکی از تازه مسلمانان اروپایی می گفت من قسم میخورم که 80 درصد اروپایی ها تنها مانعشان برای مسلمان شدن خودشان هستند؛ می ترسند داشته هایشان را، رفاه و  آسایش شان را از دست بدهند. هر چه برخورداری دنیوی انسان زیادتر می شود ترس از دست دادن آنها زیادتر می شود.  

7.      معلوم می شود که یاد نعمت‏ها، و شکرگزاری در قبال آنها، توکّل انسان را به خداوند زیاد می کند.


بسم الله الرحمن الرحیم

عَسىَ‏ رَبُّکُم أَن یَرْحَمَکم وَ إِنْ عُدتُم عُدْنَا  وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا(إسراء/8)

ترجمه آیه: امید است که پروردگارتان شما را رحمت کند، و [لى‏] اگر [به گناه‏] بازگردید [ما نیز به کیفر شما] بازمى‏گردیم، و دوزخ را براى کافران زندان قرار دادیم.

  1. این آیه در ادامه آیات قبل و مربوط به یهودیان و قوم بنی اسرائیل است با این تفاوت که با استفاده از صنعت التفات از مخاطب قرار دادن مستقیم قوم بنی اسرائیل به مخاطب قرار دادن پیامبر اسلام ص تغییر دیده شده و در نتیجه معنی آیه اینطور می شود: ای پیامبر به یهودیان ساکن در مدینه و اطراف آن بگو امید است که . صنعت التفات در این آیه مفید تهدید است. هرچند ظاهر ابتدای آیه دلالت بر عدم تهدید دارد و در ادامه لحن آیه به تهدید تبدیل می شود ولی خود التفات را می توان دلیل خوبی بر تهدیدآمیز بودن کل آیه دانست. شیخ طوسی مخاطب این آیه و دو آیه بعدی را بی تردید شخص پیامبر اسلام دانسته است. (شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏6، ص: 452) و تفسیر انوار درخشان نیز مؤید این استنباط است. (حسینی همدانی، انوار درخشان، ج‏10، ص: 25)
  2. این آیه بیانگر قاعده و سنت دیگری از سوی خداوند است و آن اینکه عزت و ذلت در دست خداوند است و او بر اساس یک اصل ثابت و قابل پیش بینی، جمعی را عزیز و یا ذلیل و خوار می کند. جوامع اگر مسیر عدالت، رحم و اخلاق حسنه را انتخاب کنند عزت می یابند و اگر مسیر ظلم، بی رحمی و بد اخلاقی را برگزینند ذلت و خواری سرنوشت آنها را رقم خواهد زد. "مَن لا یَرحم لا یُرحَم" یعنی کسی که رحم نکند مورد رحمت قرار نخواهد گرفت.  
  3. نکته سوم در این آیه این است که امکان تحقق رحم از سوی خداوند منوط به توبه است. یعنی خداوند به دلیل فساد بزرگ اول توسط قوم بنی اسرائیل، خواری و ذلت اول را بر آنها حاکم می سازد ولی به دلیل اصلاح عزت را به آنها برمی گرداند ولی با فاصله دویست سال و اندی مجددا ظلم و فساد و بی رحمی آنچنان بر قوم بنی اسرائیل حاکم می شود که خداوند بار دوم آنها را به خاک مذلت می نشاند. حال در این آیه به صراحت می فرماید شما توبه کنید و ترحم کنید چه بسا خداوند هم بر شما رحم کند ولی اگر به فساد و بی رحمی برگردید خداوند نیز همچنان ذلت را برای شما برمی گرداند.
  4. این قانون بر همه جوامع در تمام زمانها دلالت دارد ولی دلالت آن بر یهودیان بی تردید است و طبق روایات معصومین در آخرامان نیز این قانون حکومت خواهد کرد و امام زمان حکومت های ظالم و فاسد را که گرایش به سفیانی خواهند داشت ذلیل خواهد کرد. همچنین دلالت این قانون بر اسرائیل امروز که بسیار ظالمتر، بی رحمتر و فاسدتر از قوم بنی اسرائیل می باشد بی تردید است و معتقدیم که این کشور غاصب به زودی ذلت و خواری را به دست مسلمانان خواهد چشید.
  5. در زمان پیامبر اسلام این آیه محقق شد و یهودیان برای بار سوم ظلم و فساد کردند وحتی تصمیم به قتل پیامبر خدا گرفتند و برای بار سوم و اینبار توسط مسلمانان به خاک مذلت نشستند. مردان قبیله بنی قریظه کشته شدند و بنی نظیر از خانه و کاشانه خود تبعید شدند و مقرر گردید که بقیه یهودیان برای مسلمانان جزیه بپردازند. یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (توبه/ 29) این آیه هم بر پرداخت جزیه و هم بر ذلیل شدن یهودیان مدینه دلالت دارد.
  6. طبق این آیه و دلالت صفت حصیر در باره جهنم که به معنی محاصره شدن است معلوم می شود که آثار فساد و ظلم در جامعه، مختص دنیا نیست بلکه ظالم و فاسد در آخرت گرفتار جهنم خواهد بود و از آتش دوزخ هیچ خلاصی هم نخواهد داشت.  
  7. با مطالعه تاریخ یهود گاهی ممکن است به ذهن فردی خطور کند که با توجه به اتفاقات عجیب و غریبی که برای این قوم افتاده است و حتی برخی از آنها معجزه از سوی پیامبر خدا حضرت موسی و با حضرت داود و سلیمان و غیره بوده است خطاها و تنبیه های مربوط به این قوم استثنائات هستند و تاریخ یهود قابل عبرت گرفتن نیست و باید آن تاریخ را به عنوان یک اتفاق استثنائی و خارج از روال عادی بررسی کرد ولی این آیه و آیات بسیار دیگر دلالت بر این دارند که خداوند با همه انسانها و جوامع بر اساس قواعد و سنن الهی برخورد نموده است و می تواند تاریخ همیشه و در باره همه عبرت آموز باشد. در حدیثی از پیامبر عظیم الشان اسلام ص نقل شده است که هر آنچه بر قوم بنی اسرائیل رخ داده است تابع النعل بالنعل در باره امت ایشان نیز رخ خواهد دارد.  

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَدْعُ الْانسَانُ بالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَیرِ  وَ کاَنَ الْانسَانُ عجَولًا(إسراء/11)

ترجمه: و انسان [همان گونه که‏] خیر را فرا مى‏خواند، [پیشامد] بد را مى‏خواند و انسان همواره شتابزده است.

  1. این آیه ادامه آیات قبل است و لذا در سیاق آن آیات باید معنی شود. همانطوری که در آیات قبل بیان گردید خداوند قرآن را برترین کتاب آسمانی و دین اسلام را برترین دین معرفی می کند و دلیل خود را چنین اظهار می دارد که قرآن به محکمترین امر هدایتگر است. حال در این آیه می فرماید: ولی انسان عموما پیروی از قرآن نمی کند و لذا هر چند می خواهد که به خیر و نیکی برسد ولی نتیجه تلاشش وما خیر نیست و چه بسا نتیجه تمام تلاشهایش شر و ضرر و بدبختی برای او داشته باشد. شاید بگوییم: خداوند قرآن و دین اسلام و پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد ص و حتی سایر ادیان را از باب لطف فرستاده است و چنین نیست که انسان بدون انبیاء محال باشد که به سعادت برسد بلکه عقل انسان برای نیل به سعادت کافی است( انسان/2و3) و این مطلب کاملا صحیح است لذا خداوند علت این قضاوت خود را بیان می دارد که انسان صبر و مقاومت لازم برای رسیدن به حقایقی که او را به سعادت برساند ندارد. لذا می توان نتیجه گرفت که این آیه انسان را به پیروی بی چون و چرا از قرآن، پیامبر ص و ائمه اطهار ع دعوت می کند و در صورت عدم پیروی از دین حق، تنها راه، عجله نکردن و صبر و مقاومت در تلاش برای یافتن راه سعادت است که بی شک مسیر دوم بسیار سخت تر و طولانی تر از راه اول خواهد بود. (فی ظلال القرآن، ج‏4، ص: 2216؛ الکاشف، ج5 ص 26؛ تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 49؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏17، ص: 85)
  2. ظاهر آیه دلالت بر معنی دعا و درخواست از خداوند دارد و اکثر تفاسیر قدمای از مفسرین همان معنای ظاهر را اراده کرده اند. که در این صورت معنای آیه چنین خواهد بود که: انسان گاهی عجولانه ازخداوند بجای خیر، درخواست شر می کند. دلیل این درخواست و دعا به درگاه الهی یا غضب و عصبانیت است که از خداوند مرگ، ویرانی، بدبختی و امثال آن را برای خود و یا نزدیکان درخواست می کند و یا جهل و نادانی نسبت به عواقب آن که چیزی از خدا می خواهد که چه بسا به ضررش باشد. صادق ع می فرمایند: راه نجات و هلاک را بشناس تا از خداوند چیزی نخواهی که چه بسا هلاک تو در آن باشد در حالی که تو گمان می کردی که راه نجاتت در آن است و سپس این آیه را تلاوت فرمودند. البته لازم به ذکر است که خداوند نفرین و یا دعای شر انسان ها را به دلیل فضل و رحمت خود اجابت نمی کند هرچند انسانها از این امر ناراحت شوند. وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُم‏

و اگر خدا براى مردم به همان شتاب که آنان در کار خیر مى‏طلبند، در رساندن بلا به آنها شتاب مى‏نمود، قطعاً اجلشان فرا مى‏رسید(یونس/11)

  1. عجله صفت زشتی است ولی سرعت یک ویژگی مطلوب است. منظور از عجله اقدام به امری قبل از رسیدن زمان آن می باشد در اموری که انجام آن کار در آن زمان خاص، ضروری و یا شایسته است در حالی که سرعت به معنی انجام کار در اول وقت است در کاری که انجام آن در اول وقت شایسته است. بی شک کارهایی که نیاز به تأمل بیشتر دارد سرعت نیز در آنها پسندیده نخواهد بود. در روایاتی که گفته شده عجله در انجام کار نیک پسندیده است منظور سرعت می باشد. (التبیان، ج 6 ص 454)  قال الصّادق علیه السّلام: "مع التّثبّت ت السّلامة و مع العجلة ت النّدامة و من ابتدأ بعمل فى غیر وقته کان بلوغه فى غیر حینه" فرمود حضرت صادق علیه السّلام: با درنگ و تأنى، سلامتى و با شتاب‏ کردن پشیمانى است و هر که کارى را در غیر وقتش شروع کند، بی موقع نتیجه اش را می بیند. (خصال، باب الثلاثه، حدیث 52)
  2. علامه طباطبایی از سیاق برای تفسیر این آیه استفاده کرده است ولی آن را در ادامه آیات سابق معنی ننموده و مستقل از آنها مراد از دعا در آیه را مطلق طلب معنی نموده و اعم از دعای لفظی و طلب به معنی سعی و عمل گرفته است. و می فرماید: همه اینها دعا و درخواست از خداست، حتى اگر این درخواست از کسى صادر شود که به خدا معتقد نبوده و توجهى به درخواست از خدا ندارد، چون در عالم حقیقت غیر از خدا معطى و مانعى وجود ندارد. بنا بر این مقصود از اینکه فرمود:" انسان عجول است" این خواهد بود که او وقتى چیزى را طلب مى‏کند صبر و حوصله به خرج نمى‏دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى‏اندیشد تا در آنچه طلب مى‏کند راه خیر برایش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام کند بلکه به محض اینکه چیزى را برایش تعریف کردند و مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگى به سویش مى‏رود و در نتیجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى‏آید که مایه خسارت و زحمتش مى‏شود، و گاهى هم خیرى بوده که از آن نفع مى‏برد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج 13 ص 66) لذا ایشان این آیه را توبیخ انسان به دلیل عدم توجه به منبع معتبر وحی الهی می داند.
  3. معنی چهارمی هم در تفسیر مجمع البیان برای این آیه نقل شده است که منبع آن یافت نشد: انسان به دلیل اینکه برای رسیدن به منافع مادی عجله دارد به شر و اقدامات زشت دچار می شود همانند افرادی که امروزه شاهدیم دوست دارند که یک شبه میلیاردها تومان را مالک شوند و لذا به هر کاری و هر روشی دست می زنند اعم از ی، اختلاس، قاچاق مواد مخدر و (مجمع البیان، ج 14 ص 97)

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Stacey استقلال موزیک , Nick کربلایی وحید شکری انتخاب رشته و هدایت تحصیلی Ladonna نوآورسبز شایان کامپیوتر فروشگاه اینترنتی میز اداری